چهار ساله شدی دخترکم، چهار سال است که چشمان من به وجود تو نور گرفته اند، چهار سال است که تو رنگ و بویی تازه به زندگی من بخشیده ای، تو رویای زیبای من هستی که در اکنون تجلی پیدا کرده ای.
دخترکم، سه چیز را در زندگی فراموش نکن: ایمان، مهربانی و صبر.
ایمان چرا که تو را همیشه به لطف خدا امیدوار می کند، و آنروز که امید را از دست دهی، زندگی برایت بی معنا خواهد بود.
مهربان باش، چرا که مهربانی حلقه ی گمشده بشر امروز و فرداست.
و صبور باش زیرا که صبر برای تو بهترین ها را به ارمغان خواهد آورد.
خدای من، خودم، دخترکم و زندگیم را به تو سپرده ام، ما را فراموش نکن.
[من و دریا در حال خاله بازی]
دریا مهمون خونه منه و با 5 تا بچه اش اومدن مهمونی،
من : شما مامان خوبی هستی؟دخترکم، دریای من!
بیشتر از شش ماه است که خانه ی اینترنتی ات را آپدیت نکرده ام، ننوشته ام که تو چقدر بزرگ شده ای، ننوشته ام که شیرین زبانی و ....
دریای من، تو الان کامل و روان صحبت می کنی، حتی گاهی کلمه های قلنبه و سلنبه می گویی، متلاً دیروز بهم گفتی: مامانی به کمکت احتیاج دارم! و امروز ظهر که با بابایی دکتر بازی می کردی بعد معاینه بهشون گفتی: انشالله زود حالتون خوب میشه!، من عاشق لحظه هایی هستم که پشت تلفن صحبت می کنی و در آخر میگی: قربونت برم، خداحافظ.
من عاشق منطقهای بی منطقی هستم که برای بعضی کارهایت می آوری ، عاشق ست کردن لباسهایت هستم که همیشه بلوز و شلوارت باید با هم هارمونی داشته باشند، عاشق زمانی هستم که بمن میگویی مامان عاشقتم...
دخترکم، در حال حاضر یک جمله (I want to see my friends)، اعداد 1-6 و چندین لغت انگلیسی بلدی، شعر انگلیسی هم می خونی (Daddy finger, ...)، شعرهای فارسی و حتی ترانه ها را با شیرین زبانی برای مامان میخوونی و مامان حظ می کنه که دختری مثل تو داره.
الان:
- بلدی تا 20 بشماری
-بلوز (یقه گشاد) و شلوارت را تنت کنی.
- کفشاتو بپوشی.
- نقاشی های معنادار بکشی.
- بلدی دابل کلیک کنی و کلیپ هایی که دوست داری را توی لپ تاپ ببینی.
- بلدی سینمای خانگی و تلویزیون را روشن کنی و سی دی تماشا کنی.
- از مامان و بابا عکس بگیری
و...
بارالها! من شکرگزارتم.
دور دستها را نگاه نکن دخترم،
زندگی در لحظه جاری است،
لحظه ای که من هستم و تو هستی
و لبخند زیبای تو ...
دستم را بگیر
با هم به آن طرف دریاها،
پشت کوه ها،
پیش ماه و ستارگان می رویم،
با هم پرواز می کنیم...
پ.ن: مرغ دریایی میبینی و می پرسی که مامان جون اینا چی اند؟ میگم: مرغ دریایی. میگویی: اینا مرغ های من اند. تو صاحب تمام پرندگان و پروانه هایی دخترم.