یک حس جدید

یادداشت های من برای فرزندم

یک حس جدید

یادداشت های من برای فرزندم

دو سال و یازده ماه

دخترکم، دریای من!

بیشتر از شش ماه است که خانه ی اینترنتی ات را آپدیت نکرده ام، ننوشته ام که تو چقدر بزرگ شده ای، ننوشته ام که شیرین زبانی و ....


دریای من، تو الان کامل و روان صحبت می کنی، حتی گاهی کلمه های قلنبه و سلنبه می گویی، متلاً دیروز بهم گفتی: مامانی به کمکت احتیاج دارم! و امروز ظهر که با بابایی دکتر بازی می کردی بعد معاینه بهشون گفتی: انشالله زود حالتون خوب میشه!، من عاشق لحظه هایی هستم که پشت تلفن صحبت می کنی و در آخر میگی: قربونت برم، خداحافظ.

من عاشق منطقهای بی منطقی هستم که برای بعضی کارهایت می آوری ، عاشق ست کردن لباسهایت هستم که همیشه بلوز و شلوارت باید با هم هارمونی داشته باشند، عاشق زمانی هستم که بمن میگویی مامان عاشقتم...

دخترکم، در حال حاضر یک جمله  (I want to see my friends)، اعداد 1-6  و چندین لغت انگلیسی بلدی، شعر انگلیسی هم می خونی (Daddy finger, ...)، شعرهای فارسی و حتی ترانه ها را با شیرین زبانی برای مامان میخوونی و مامان حظ می کنه که دختری مثل تو داره.

الان:

- بلدی تا 20 بشماری

-بلوز (یقه گشاد) و شلوارت را تنت کنی.

- کفشاتو بپوشی.

- نقاشی های معنادار بکشی.

- بلدی دابل کلیک کنی و کلیپ هایی که دوست داری را توی لپ تاپ ببینی.

- بلدی سینمای خانگی و تلویزیون را روشن کنی و سی دی تماشا کنی.

- از مامان و بابا عکس بگیری

و...


بارالها! من شکرگزارتم.



نظرات 1 + ارسال نظر
الی دوشنبه 9 آذر‌ماه سال 1394 ساعت 09:45 ق.ظ

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد