دختر گل مامان، امشب قراره من و شما با هم بریم یه جایی که تا حالا نرفتیم، میخوام دخترمو ببرم مجلس خواستگاری! قراره برای دخترعمه ی مامان خواستگار بیاد و عمه مامان هم به مادرجون زنگ زدند که شما هم تشریف بیارید، و چون من و شما خونه تنهاییم و معلوم نیست که مادرجون کی برمی گردن، میخوان من و شما رو هم با خودشون ببرن! راستش من خیلی خجالت می کشم و همش از مادرجون می پرسم که بنظر شما بد نیست من هم بیام؟! حالا قراره من و شما بریم توی اتاق و درو ببندیم و ساکت باشیم و فقط درس بخونیم تا کسی متوجه نشه ما هم اونجاییم... ولی مشکل اینه که دیروز توی مراسم افطاری مامان ناپرهیزی کرده و چند دونه انگور خورده، حالا آلرژی ام از صبح عود کرده و همش عطسه، آب ریزش بینی و .... . فکر کن مامان یهو عطسه اش بگیره، اون وقت هر دو مون لو میریم
این هفته با مادر جون و پدرجون، برای دخترم سرویس تخت و کمد دیدیم، دیشب هم که بابایی اومده بود اینجا، کاتالوگ اش رو بهش نشون دادم، خدا رو شکر سلیقه مون یکی بود، یه سرویس طوسی گلبهی، طوری که رنگش لایت باشه و دل دخترمو نزنه، امیدوارم خوشت بیاد عزیز دلم.
دیشب من و شما باتفاق باباجون، رفتیم مراسم افطاری، بعد افطاری دوستهای بابا، دف و سنتور زدند و شما هم که ظاهراً خیلی خوشت اومده بود، یکسره توی شکمم بالا و پایین می پریدی، قربون اون لگدهای دخترم برم! دیروز ظهر هم چنان مامانو لگد میزدی که از روی پوست کاملاً مشخص بود، این یعنی دختر گلم حسابی بزرگ شده، سالم باشی پرنسس من!
راستی تا الان کلی اسم برای شما پیشنهاد دادن، ولی خب هنوز هیچ کدومشو نپسندیدم، آخه دخترخانم ها خیلی به اسمشون حساس اند، میخوام یه اسمی برایت انتخاب کنم، که بعداً خودت هم از اسمت راضی باشی: دنیا، دریا، آلا، ترمه، یاسمین، آلینا، نفس، رها، نازگل، گلبرگ و ... . کدومشونو دوست داری عزیزم؟
متاسفانه کارهای پایان نامه ی مامان خوب پیش نرفته و بخاطر تعطیلی دانشگاه، دفاع پروپوزالم موند واسه هفته ی اول شهریور، خیلی استرس دارم که نتونم تا پایان شهریور کارمو تموم کنم، می خوام زودتر دفاع کنم تا بیشتر برای دخترم وقت بذارم، میشه با اون قلب کوچکت برای مامان دعا کنی؟!
عکس بالا متعلق به یه فرشته ی دوست داشتنی همسن و ماه شماست، شما الان بیشتر از 30 سانتی متر قد و 450 گرم وزن داری، شکم مامان یه کوچولو بزرگ شده، طوریکه دیروز خونه ی خاله نسرین همه به مامان می گفتند یه دفعه شکمت بزرگ شده! این یعنی دخمل من داره رشد می کنه... دخترم داره خانم میشه، دخترم داره آماده میشه که تا 4 ماه دیگه بیاد بغل مامانش... واییی! چه هیجانی داره دیدن دخترم!
خدای بزرگ من! حالا که بهم این نعمتو دادی که لذت پرورش یک فرشته را درون خودم حس کنم، میخوام لذت در آغوش گرفتن دختر سالمم را هم بهم بچشانی، توی این روزها که سقف آسمون به زمین نزدیک تر شده، ازت میخوام که التماس های منو هم بشنوی و منو دست خالی از درگه ات برنگردونی، بهت محتاجم خدای بزرگ من!
خیلی احساست رو خوشگل مینویسی،واسه هردوتون آرزوی سلامتی میکنیم،شاد باشی عزیزم شاد
ایشالله به سلامتی دنیا بیاد .. بعدا عکس سرویسو بزار ببینیم